محل تبلیغات شما

به بهانه بیست و پنجمین دوره هفته کتاب در کرمانشاه

از مدت­ها قبل به فکر برنامه­ ریزی مناسب برای انجام هرچه بهتر برنامه­ های هفته کتاب در سال 1396 و یا بیست و پنجمین دوره آن بودیم. شنبه، روز اول هفته کتاب 1396/08/20 کارگاه مقاله­ نویسی سرکارخانم شیوا یاری که ایشان خود رتبه نخست آزمون دکتری کشوری رشته علم اطلاعات و دانش­ شناسی و دانشجوی دکتری دانشگاه تهران هستند، با استقبال همکاران شرکت ­کننده در کارگاه پایان پذیرفت. یکشنبه، روز دوم هفته کتاب 1396/08/21 با سخنرانی جناب آقای دکتر زارع از اساتید محترم دانشگاه رازی با عنوان مطالعه و کتاب­ خوانی در فضای مجازی و توجه همکاران به نکات جدید و ارزنده ایشان در سمینار به پایان رسید. شب دومین روز هفته کتاب، زمین ­لرزه به وقوع پیوست، در حالی که همه ترسیده بودیم از یک اتفاق غیر قابل پیش ­بینی و مهیب که همه را از خانه هایشان بیرون آورد. دوشنبه، روز سوم هفته کتاب 1396/08/22 زمانی که ابتدای صبح گوشی موبایل خود را روشن نمودم با اولین تماس تلفنی محبت آمیز از سوی همکاران محترم کتابدار در برق مازندران که متوجه اخبار زمین ­لرزه کرمانشاه شده بودند، تلفن خود را جواب دادم و با اشک این تلفن پایان پذیرفت. به محل کارم رفتم، در حالی­ که آن روز آسانسور اداره خراب شده بود، با پله­ ها خود را به طبقه چهارم که کتابخانه هست، رساندم. از دیوار طبقه اول کنار پله­ ها، ترک­ های دیوار ساختمان اداره را می­ دیدم که تا طبقه چهارم این ترک­ ها در هر طبقه ادامه داشت. عکاس روابط عمومی را دیدم که مشغول عکس ­گرفتن صحنه­ های بعد از زمین ­لرزه بود. وقتی به در کتابخانه نزدیک شدم، دیدم دیوار کتابخانه هم ترک برداشته است. با کلید در کتابخانه را که باز کردم، دیدم داخل کتابخانه هم اوضاع همین است. با ترس به دیوارها و قفسه­ های کتابخانه نگاه می­ کردم، یک سمت دیوار کتابخانه در قسمت قفسه­ های کتب مرجع ترک برداشته بود. به راهروی بین قفسه­ ها نگاهی انداختم. در چند قسمت کتابخانه، کتاب­ها از داخل قفسه­ ها بر روی زمین افتاده بودند. در جای دیگر دیگر کتابخانه، قفسه کت اب­های مرجع را دیدم که از سمت دیوار بر روی قفسه روبرویی خود افتاده بود و تمامی کتا­ب­ های مرجع قفسه بر روی زمین افتاده بودند، کتاب­ های دایره­ المعارف بریتانیکا را می­ دیدم که شیشه­ های خورد شده درب شیشه­ ای بر روی آن ریخته بودند. تمامی چشمانم پر اشک شدند و به سمت تلفن کتابخانه رفتم و به عکاس روابط عمومی گفتم:‌ بیایید از کتابخانه هم عکس بگیرید!. روز سوم هفته کتاب بود و همه همکاران مات و مبهوت این واقعه دردناک شهر و خانه­ هایشان بودند و خود را به محل کار رسانده بودند. برنامه­ های هفته کتاب به حالت تعلیق درآمد، همه همکاران صحبت و فکرشان به سمت کم ک­رسانی به مردم زله ­زده بود که خود را تنها نبینند. روز سه ­شنبه که چهارمین روز هفته کتاب بود، خود را با دیگر همکاران جهت تحویل هدایای دوستان و همکاران به مردم سرپل ذهاب رسانیدم. می­ خواستیم در روز سه ­شنبه، چهارمین روز هفته کتاب1396/08/23 از همکارانی که نویسنده کتاب هستند، با اهدای لوح و جوایز تقدیر کنیم، نمی ­دانستم که در روز سه­ شنبه باید همکار نویسنده خود را که اهل سرپل ذهاب هستند و در غم از دست ­دادن عزیزان خود به سوگ نشسته­ اند، آن­ گونه دیدار نمایم. در برنامه هفته کتاب، مسابقه نقاشی با موضوع »مطالعه و کتاب ­خوانی برای فرزندان همکاران در محل کتابخانه تدارک دیده شده بود، همکاران از من می­ پرسیدند که آیا می­ توانیم هفته بعد فرزندان خود را برای مسابقه نقاشی بیاوریم؟ گفتم: بلی، در خدمت هستیم. روز چهارشنبه، پنجمین روز هفته کتاب 1396/08/24 یکی از همکاران، دختر خود را که دانش­ آموز سوم دبستان بود، برای مسابقه نقاشی به کتابخانه آورد. آن دختر به من گفت: در مورد زمین­ لرزه باید نقاشی کنم؟ ماندم که چه بگویم!، مکث کردم و گفتم: عزیزم باید در مورد مطالعه و کتاب­ خواندن نقاشی کنی، اما هرچه دوست داری نقاشی کن. 

برای سلامتی بازماندگان این حادثه دعا کنیم.

نشست علمی: ما و آینده وتحولات نوپدید درعلم اطلاعات و کتابخانه ها ومراکز آرشیوی

نهمین جلسه هیات مدیره انجمن علم اطلاعات و دانش شناسی کرمانشاه

برگزاری کارگاه spss

روز ,هفته ,کتابخانه ,های ,همکاران ,کتاب ,خود را ,هفته کتاب ,دیدم که ,بر روی ,روز هفته ,برای مسابقه نقاشی ,عکاس روابط عمومی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پرسش مهر بیستم/مدرسه شاد